درسهای پدر بزرگ قسمت دوم-عیدنوروز
بوی عید هوا را پر کرده بود برگ های کوچک سبز روی شاخه ها در باد میرقصیدند
با خواهر کوچولوم کلی ذوق عیدی پدربزرگ را داشتیم چون خیلی زیاد عیدی میدادن
زمانی که همه ۵۰۰ تومن، هزار تومان عیدی میدادن بابابزرگ ۵۰ هزارتومان عیدی میدادن
من و خواهرم جوری ذوق میکردیم که نگم برات 😁
البته متأسفانه معمولاً توسط والدین مصادره میشد 🥴
لباس نوها رو پوشیدیم خوشگل کردیم سوار ماشین شدیم به سمت خونه پدر بزرگ راه افتادیم
تو راه ماهی فروشهای عید رو که هنوز امید داشتن ماهی بفروشند رو میدیدیم
باد در شکوفه ها میپیچید و همه ی زیبایی های بهار مرا به وجد میاورد
به خونه بابا بزرگ رسیدیم
بعد از کلی عید مبارکی بغل و بوس و احوال پرسی
شروع به خوردن آجیل و میوه کردم کلا پسته بود آجیل ها و بیشتر بهم کیف میداد
مامان با پدر بزرگم صحبت کردن و بعد از مدتی پدربزرگم صدام زدن
بابا بزرگ بعد از شوخی و احوال برسی از خودم و درسام و… گفتن فرخ
دوست تو باید از تو به باشد تا به عقل و دین تو بیافزارد
گفتم بابا جون همنشین تو باید از تو به باشد!
خندیدن و گفتن آفرین اینها رو از کجا بلدی
توضیح دادم که مامان جون (مادربزرگم) بهم اینهارو همین تازگی یاد دادن بهم گفتن که با هر کسی نباید برم بیام و گفتن با هر گروهی بری
مثل همون ادم ها میشی اینقدر زیاد تاثیر دارن که درس خوندنت مثل اونها میشه اگر کم بخونن برای تو هم کم عادی میشه اگر خوب بخونن باز برات عادی میشه همون رفتارا
خدایی نکرده اگر اهل دود باشن برای تو هم عادی میشه و بعد از مدتی چشم باز میکنی میبینی توهم مثل اونها داری دود مصرف میکنی و معتاد شدی
اگر ورزشکار باشن بعد از مدتی رفت و آمد تو هم میبینی داری کم کم ورزش میکنی
رفت و امدهات جاهایی میشه که اونها معمولا میرن حتی ازدواجت هم یا با اونها و از اشنایانشون میشه یا با نظر اونها همراه خواهد بود
بعد از مکسی ادامه دادن و گفتن
میبینی چقدر مهمه با کی بری بیای؟
پدر بزرگ گفتن:
با زنبور بری گل و عسل خواهی دید با مگس بری تولت و… خواهی دید
پس خیلی مهم هست با کی بری پسرم
و بعد مامان جون درباره دوست جدیدم میلاد باهام صحبت کردن
پدربزرگ لبخندی زدن و گفتن چه جالب منم میخواستم درباره ی اهمیت دوست باهات صحبت کنم
گفتم میدونین پدر بزرگ درسته که میلاد یه کم از من بزرگتره ما تو کوچه با هم فوتبال بازی میکنیم
میدونم که پسر بی ادبیه و یواشکی گاهی سیگار هم میکشه ولی گاهی باهاش بهم خوش میگذره
پدربزرگ گفتن این ادمها خیلی خطرناکن توی بهترین حالت مثل قطار شهربازی میمونن شاید خوش بگذره باهاش ولی تو رو به جایی نمیرسونه
و در حالت بد باعث اعتیاد و بی اخلاقی توی تو میشه که این چیزها زندگیت رو نابود میکنن
تصمیمات کوچیکی که امروز میگیری به شدن آیندت رو تغییر میدن
شروع به کشیدن یک نخ سیگار میتونه در کمتر از یک دهه بعد باعث بشه تو وارد راهی بشی که خدایی نکرده یه معتاد بشی
تصمیم هم بگیری با یه ادم درست بری باشگاه و ادامه بدی ممکنه تا اخر عمر بدن سالم و زیبایی داشته باشی این دو تصمیم میتونه زندگی تورو همونطور که مامان جون گفتن به شدت تغییر بده
باشگاه بری وقتی به جونی میرسی زیبا و قوی هستی دخترای بهتری رو میتونی انتخاب کنی حتی برای ازدواجت هم بهتر خواهد بود و بیشتر انشاالله عمر میکنی و به شدت برات همه چیز تغییر میکنه
حالا فکر کن تمام این موارد بخاطر تصمیم به نظر تو کوچیک انتخاب دوست های بد برعکس بشه و تو بری سمت دود چی میشه یه معتاد میشی درست درس نمیتونی بخونی
حواست پیش مواده بدنت افت میکنه لسه هات و لب هات تیره و زشت میشه مایه خجالت خودت و خانوادت خواهی بود ازدواج درستی هم نمیتونی داشته باشی و شغل خوبی هم نمیتونی داشته باشی تو خماری عصبی هستی و در نشئگی دیوانه امکان رشد و زندگی خوب ازت گرفته میشه میبینی
بابا جون زنجیره وار همه چیز به هم متصله
گفتم من به بابا قول دادم هیچ وقت لب به دود و مشروب نزنم تا اخر عمرم هم این قول پدر پسری رو نمیشکنم
خیالتون راحت باشه تو فامیل دیدم عاقبت کسایی که سمت این دوتا چیز رفتن چی شده زندگیشون از بین رفته من درسم رو گرفتم
قول میدم دیگه با میلاد رفت و آمد نکنم (و واقعا هم دیگه رفت و آمد نکردم)
مدتی سوالی تو ذهنم بود که میخواستم بپرسم حالا که فرصت بود گفتم مطرح کنم
بابا بزرگ چرا اون روز که رفتم بستنی بخرم گفتین طلا رو به ملک تبدیل کن مگه خود طلا چشه؟
لبخند زدن و گفتن:
چون ثروت از زمین میاد بابا
از قدیم همیشه ثروت از زمین میومده ثروت پایدار بابا که چند نسل رو بتونه تامین کنه رو میگم نه زود گذر
مثلا کسی از تجارت ممکنه ثروتمند شده ولی زمانی این ثروت پایدار خواهد بود که با پولش باغ و ملک خرید کنه که برای نسل بعد هم بمونه
چون معمولا با تغییر شرایط بازار یا ندونستن خم و چم کار توی نسل بعدی کل دارایی از بین میره یعنی بعد از فوت پدر کسب و کار میتونه تو مدت کوتاهی از بین بره
ولی ملک اینطور نیست
بابا باید خیلی احمق باشن یا بد شانس باشن تا ملکشون رو از بین ببرن
پول در نهایت باید به سمت ملک بره تا پایدار بمونه من خودم کارهای زیادی کردم اما زمانی خیالم راحت شد که ملک خریدم
ثروت پایدار یا از ملک بدست میاد یا از هرجا اومده میره بخش زیادیش در ملک تا پایدار بشه
اقای امیری (یکی از فامیل هامون) چیکاره است؟
گفتم دامدار هستن گاو دارن
گفتن بیشتر ثروتشون چیه
خندیدم گفتم گاوه دیگه
خندیدن و گفتن نه زمانی که چند تا گاو داشت تو روستا بیشتر ثروتش گاوها بودن
که با یه بیماری ممکن بود کلشون رو از دست بده امروز یه گاوداریه بزرگ داره که پشتش هم باغ داره چاه اب و …داره
امروز بیشتر ارزش دارایش ملک اونجاست و نه گاوها میبینی درسته که پولش از گاوها اومد ولی برای پایدار شدن ثروتش ملک خرید
ملک خیلی فایدها داره که طلا نداره
تو اگه طلا داشته باشی برای اینکه تبدیل به پول بشه باید بفروشیش و تمام ولی ملک اینطور نیست پسرم
اگر مثلا یه ملک داشته باشی پول نیاز داشته باشی میتونی سندش رو ببری بانک و روش بهت وام میدن معمولاً ۸۰ درصد ارزش اون ملک رو میتونی
وام بگیری و بانک هم خیالش راحته که ملک پشتوانه وام خودشه اگر ریس بانک بشناستت و اعتبار داشته باشی پیششون به اندازه کل ملک هم بهت وام میدن
یا مثلاً میتونی اون ملک رو رهن بدی و کلی دستت پر میشه
میبینی حتی نیاز نیست ملک رو بفروشی و هنوز صاحبش هستی ولی کلی پول برات ساخته
توی خریدش هم راحت میتونی با یه مبلغ کمتر از قیمت اون رو خرید کنی
گفتم یعنی چونه بزنم با فروشنده
بابا بزرگ گفتن: چونه که باید بزنی ولی منظورم این نبود شما مثلا یک ملک مسکونی میخوای بخری برای سرمایه گذاری
نه برای زندگی اینها فرق دارن
گفتم بابا همیشه میگن یک ماشین و یک خونه برای خودته به دید سرمایه ای و خرید و فروش نباید بهش نگاه کنی
گفتن دقیقا اجازه نداری به اونها دست بزنی هرچی اضافه شد میتونی خرید فروش کنی
گفتم میبخشین میگفتین باید چیکار کنم که ارزون بخرم
گفتن حتما بخشی از پول خونه رو وام مسکن بگیر همیشه بالای 10 12 سال باید برگردونی که خیلی ارزشمنده
تورم قیمت خونه رو بالا میبره و ارزش اقساط رو کم میکنه خیلی فایده داره
و بخشی از پول خونه رو هم با رهن دادنش پرداخت کن اینجوری درصد زیادی از پول رو خود ملک میده
میبینی زندگی حساب داره جانم (این جمله رو با تاکید گفتن) پس با این حساب ملک خیلی بهتر از طلاست
ملک رو نمیتونن بدزدن اما طلا رو به راحتی میشه دزدید
اگر بخوای ازدواج کنی مالک باشی راحتتر بهت زن میدن و از خانواده های اصیلتر هم میتونی زن بگیری که برای اینده بچه هات هم بهتره
اگر ضمانت نامه بخوای راحت میتونی از بانک با گذاشتن سند اون خونه ضمانت نامه بگیری
بخوای بری خارج, کشورهای درجه یک معمولا یک ضمانت سفارت میخواد با دادن سند به راحتی تاییدت میکنن
ولی طلا یا کلی دلار بزار روی میز سفارت فکر میکنن قاچاقچی هستی اینهمه نقدینگی داری ریجکت میشی
خودت و نزدیکانت در صورت نیاز میتونین از ملک استفاده کنین و لذت ببرید و نه تنها همیشه ارزشش هم بیشتر از تورم بالا میره بلکه پرستیژ اجتماعی هم برات داره
میدونی پسرم این لیست بی انتهاست حالا فهمیدی چرا ملک بهتر از طلاست؟
من مونده بودم خواستم یه چیزی بگم گفتم این چیزا برای خونه درسته ولی برای زمین که نمیشه
بابا بزرگ گفتن
مثلی هست که میگه دستت رو بگیر به زمین بگو یا علی بلند شو
چرا نمیشه خوش فکر باشی میشه شما زمین پولت میرسه فقط میخری اگر بخوای میشه از قدیم ادم هایی هستن که زمین داشته باشی
باهات شریک میشن و برات میسازنش بخشیش برای اونها میشه و بخشیش برای تو فقط باید ادم های خوشنام و درستی رو انتخاب کنی همین
همه کارهایی که گفتم رو هم میتونی انجام بدی
گفتم خیلی جالبه اون موقع دیگه هرکار بخوام میتونم بکنم
پدربزرگ گفتن: هیچ وقت هرکاری بخوای نمیتونی بکنی یادت باشه این چیزی رو که بهت میگم فرخ
خدا چشمش رو سرشه
با تعجب گفتم یعنی چی (بعد متوجه شدم بابابزرگ میخوان مطلبی رو بهم برسونن با این جمله)
گفتن خدا تورو میاره بالا دستشون رو بردن بالا تا رسید بالای سرشون
گفتن اونجا نگات میکنه ببینه با بنده هاش چطور رفتار میکنی اگر ادم خوب و درستی باشی باز بالاتر میری اگر بدی کنی بعد از مدتی به سر میخوری زمین
اگر هم نه بدی کنی نه خوبی همون جاها میمونی و رشد نمیکنی اگر به جایی انشاالله رسیدی بدون خدا داره نگاهت میکنه پسرم درست رفتار کن
خشکم زده بود به حرفاشون فکر میکردم که مامان صدام زدن
بابا بزرگ با لبخند گفتن برای امروز بسه بدو مامان کارت دارن
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.